در اوج بحران و گسترش فعالیتهای حزبی، ناگهان شخصی به نام آقای شیخ صادق خلخالی با نوشتن مقالهای تحت عنوان: «بهانهها را از دست خائنان باید گرفت»، در روزنامه اطلاعات مورخ 2/2/58 ، ضمن حمله به تأسیس حزب جدیدی به نام خلق مسلمان كه گویا «به هیچوجه صلاح و مصلحت رهبران و جامعه اسلامی ما نیست!، از حضرت مستطاب آیتالله العظمی شریعتمداری كه كاملاً حُسن نیت دارند، خواستند كه بهانهای به دست خائنان و ایادی و اوباش رژیم سابق داده نشود تا زیر پرچم حزب خلق مسلمان به سینهزنی بپردازند!»
این حمله بیموقع و یا حسابشده! باعث نفرت و انزجار مردم ساده و مسلمانی گردید كه با حُسننیت به دنبال حزب اسلامی جدید، قصد فعالیت در راستای اهداف نظام اسلامی داشتند و با تصور اینكه هدف نویسنده مقاله، ایجاد نظامی تكصدا و خفهكردن دیگران است و یا مقاله نوعی اهانت به آیتالله شریعتمداری است، به پا خاستند و تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضآمیز همه جا را فرا گرفت.
متأسفانه همزمان با راهپیماییهای بزرگ در تبریز و به عنوان پشتیبانی از آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان، ناگهان در یك اقدام كاملاً مشكوك در پشت بام منزل آیتالله شریعتمداری در قم، نگهبانی به نام «علی رضایی» با شلیك گلولهای كشته شد كه موجب تحریك و خشم بیشتر مریدان و مقلّدان ایشان در قم و سپس آذربایجان گردید.
وقتی از تبریز به من خبر داده شد كه مقدمه یك تظاهرات وسیع و راهپیماییهای سراسری در آذربایجان فراهم شده و عناصر و سازمانهای ضد انقلاب، مردم را به شركت در این تظاهرات تشویق میكنند، بلافاصله به دیدار آیتالله شریعتمداری رفتم و چون ایشان ظاهراً همچنان به صداقت من اعتماد داشتند، از ایشان خواستم كه طی اعلامیهای، این راهپیماییها را منع و تحریم كنند تا دشمن مشترك سوءاستفاده نكند... ایشان با تأثر از كشته شدن بیدلیل یك نگهبان كه روی عقیده و ایمان به نگهبانی، آن هم در پشت بام منزل شخصی ایشان، میپرداخت، گفتند: «من كه دعوت به انجام تظاهرات نكردهام تا آن را لغو كنم. این قبیل اعمال، عكسالعملهایی دارد كه طبیعی است.» من توضیح دادم كه كسی موافق این اعمال نیست و این جنایت، در تاریكی شب رخ داده و اصولاً معلوم نیست كه از طرف چه كسی یا چه گروهی صورت گرفته است و بهطور طبیعی از پایین كوچه نمیتوان به قلب یك فرد در پشت بام شلیك كرد، پس این هدفگیری در تاریكی شب، اجرای توطئه ای بوده که از محلی خاص و برای هدف خاصی صورت گرفته است و باید از واكنشها جلوگیری به عمل آید.
ایشان گفتند: «من فكر میكنم، تا فردا ببینم چه میشود!»
من در اثر معاشرت درازمدت با ایشان، میدانستم وقتی آیتالله شریعتمداری مسألهای را به «فكر كردن»! موكول میكند، آن كار انجام نخواهد شد و به منزل برگشتم تا ببینم خدا چه میخواهد.
در این بین آقای دكتر ابراهیم یزدی به من زنگ زد كه شبانه برای امر مهمی از طرف هیأت دولت به قم آمده و میخواهد با آیتالله شریعتمداری ملاقات كند و دفتر ایشان میگوید كه: «دیر وقت است، فردا بیایید!...». از منزل خارج شدم و به سرعت خودم را به درب منزل آیتالله شریعتمداری رساندم. دكتر یزدی در کوچه قدم میزد... با اندرونی منزل آیتالله شریعتمداری تماس گرفتم و بالأخره، قرار شد همراه دكتر یزدی به داخل «اندرونی» برویم، چون دیروقت بود و ایشان به «بیرونی» نمیآمدند، در اتاق دم در ورودی اندرونی نشستیم و من قبل از آمدن آیتالله شریعتمداری به آقای دكتر یزدی گفتم كه اگر ما امشب نتوانیم از ایشان اعلامیهای در منع تظاهرات بگیریم، یقیناً فردا هرگز این امر عملی نخواهد شد و تصریح كردم كه چون آقای سید حسن شریعتمداری در تهران است و شب برمیگردد، به یقین روی اهدافی كه دارد، مانع از صدور بیانیه خواهد شد.
در این هنگام آیتالله شریعتمداری وارد اتاق شد و دكتر یزدی شرحی از وخیم بودن اوضاع و تحركات ضد انقلاب را گزارش داد و از طرف دولت خواستار صدور بیانیهای شد، اما آیتالله شریعتمداری باز موضوع را به «فردا» موكول كرد!. من و آقای دكتر یزدی بر ضرورت صدور شبانه بیانیه تأكید كردیم و ایشان سرانجام به من گفتند: «شما یك چیزی بنویسید تا من ببینم و امضا كنم.» من بلافاصله در یك صفحه کاغذ کوچک، بیانیهای ملایم در ضرورت جلوگیری از اقداماتی كه موجب سوءاستفاده دشمن و «امپریالیسم» میگردد، نوشتم و به ایشان دادم. آیتالله شریعتمداری چند جمله یا كلمه را اصلاح نموده یا تغییر دادند و به کلمة «امپریالیسم» هم اعتراض نکردند ولی به من گفتند یك سطر به آخر آن با خط خودم اضافه كنم تا ایشان امضا كنند و آن جمله این بود: «البته هر وقت ضرورت شد، خود ما دستور تظاهرات و راهپیمایی را خواهیم داد»، که بعد از اضافه کردن آن، ایشان بیانیه را امضا نمودند... من پس از امضا و فیالمجلس، متن آن را پاكنویس كرده و به آقای دكتر یزدی دادم كه شبانه در رادیو و تلویزیون پخش گردید و طبق معمول! اصل نسخه را برای «آرشیو» خود، نگه داشتم.
متن آن بیانیه با دستخط من و جملات اصلاح شده با خط آیتالله شریعتمداری و امضای ایشان، به قرار زیر بود:
بسمه تعالی
واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا
ملت مسلمان ایران!
مردم قهرمان آذربایجان!
برادران عزیز شهرستان قم!
طبق اطلاعات واصله، قرار بوده است كه در تبریز و بعضی دیگر از شهرستانها، تظاهراتی به عنوان پشتیبانی از ما راه بیندازند، ولی با توجه به اینكه در چنین شرایط حساس و بحرانی كه مملكت نیازمند به آرامش و اتحاد كلمه میباشد و ممكن است این گونه تظاهرات توسط عناصر مزدور وابسته به امپریالیسم، مورد سوءاستفاده قرار گیرد و منجر به حوادث نامطلوب و غیرقابل جبرانی شود، بدین وسیله از عموم مردم متدین سراسر ایران میخواهیم كه از هرگونه راهپیمایی و تظاهرات خودداری نموده و اجازه ندهند كه دشمنان اسلام از فرصت سوءاستفاده كنند.
و البته هر وقت ضروری شد، خود ما دستور تظاهرات و راهپیمایی را خواهیم داد.
سید كاظم شریعتمداری
16 محرم الحرام 1400 هجری ـ قم
بدین ترتیب غائله خوابید اما توطئه و فتنهانگیزی ادامه داشت...
مرحوم علی رضایی، پاسدار یا نگهبان منزل آیتالله شریعتمداری، را من میشناختم. او حدود سی سال داشت و یك كارگر آذری و دارای همسر و فرزند بود. روزها قالیبافی میكرد و بعضی از شبها اوقات فراغت خود را با قصد قربت و خدمت، به نگهبانی در منزل ایشان میگذراند که شبانه در پشت بام منزل ایشان به شهادت رسید. تشییع جنازه مفصلی از او به عمل آمد و حجتالاسلام آقای حاج سید حمید ملكی نماز میت را در صحن حضرت معصومه سلام الله علیها اقامه نمود. تشییعكنندگان كه به هزاران نفر میرسیدند، پیكر او را با شعارهای تندی بدرقه كردند. آقای كاظم سراج انصاری، مسئول روابط عمومی حزب خلق مسلمان در استان خراسان و از اقوام مرحوم حاج سراج انصاری، اداره مراسم را به عهده داشت. یكی از شعارهایی كه همشهریان من به زبان تركی میدادند چنین بود: «آیتالله هه برنا چیزجانی قوربان ایلروخ، گر اونا توهین اولا، دنیانی ویران ایلروخ»، این جان ناچیز را فدای آیتالله میكنیم. اگر به او توهین شود، دنیا را ویران میكنیم؟!
روز بعد امام خمینی(ره) برای جلوگیری از گسترش فتنه، همراه حاج سیداحمد آقا، خود به منزل آیتالله شریعتمداری آمدند و من در موقع ورود ایشان، در آنجا حضور داشتم. و چون ملاقات خصوصی بود، من در آن شركت نداشتم و از مذاكرات هم مطلع نشدم، ولی اعلامیهای كه امام همان وقت صادر كردند، حاكی از نگرانی ایشان از توسعه فتنه بود كه با این بیانیه از این امر جلوگیری كردند.
متن اعلامیه امام خطاب به ملت ایران چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف و مبارز ایران ایدهم الله تعالی
در این موقع حساس كه كشور عزیز و اسلام بزرگ روبهرو با آمریكای خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و همصدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشههای گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند؛ معالأسف گاهی شنیده میشود كه اشخاص بیخبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان، غائله به پا میكنند و خدای نخواسته موجب اختلاف و شكاف میشوند. من اكیداً از همه ملت شریف میخواهم كه از مطالبی كه باعث اختلاف و بهرهبرداری دشمن است، احتراز كنید و به مراجع عظیمالشأن و علمای اعلام احترام گذارید.
برادران! بدانید فاجعهای كه در منزل حضرت آیتالله شریعتمداری پیش آمد، به دست توطئهگران است كه باید محكوم شود و توجه داشته باشند كه این نحو امور را توطئهگران تكرار نكنند.
من از همه قشرهای جوان دانشگاهی و مدارس علوم دینیه و روشنفكران و دانشمندان و نویسندگان، عاجزانه استدعا میكنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز این امر را تكلیف شرعی الهی و وظیفه ملی میدانم.
از خداوند تعالی وحدت كلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزی ملت مسلمان را خواستارم.
روحالله الموسوی الخمینی
16 محرم الحرام 1400، 15 آذر ماه 1358
البته قابل پیشبینی بود كه توطئهها ادامه یابد و برای جلوگیری از نتایج آن، هیأتی از شورای انقلاب با عضویت آقایان: آیتالله مهدوی كنی، مهندس بازرگان، اكبر هاشمی رفسنجانی، احمد خمینی و دكتر یدالله سحابی، به قم آمدند و پس از مذاكرات طولانی، به نتایج مثبتی رسیدند و قرار شد به تدریج اجرایی شود، ولی متأسفانه همانهایی كه من میترسیدم از صدور اعلامیه دادن آیتالله شریعتمداری جلوگیری كنند و ما در غیاب آنها، آن اعلامیه را شبانه از ایشان گرفتیم و در رادیو و تلویزیون پخش شد، به توطئه ادامه دادند. نخست اعلام كردند كه این اعلامیه قبل از شهادت نگهبان بیت آیتالله شریعتمداری بوده است سپس گفتند چون توافقات به عمل آمده اجرا نمیشود، تظاهرات باید ادامه یابد.
هیأت مؤسس به اضافه افرادی كه بعداً به آن مُلحق شده و شورای مركزی حزب را تشكیل داده بودند، مشغول فعالیتهای رسمی و علنی و قانونی خود بودند و جلسات هفتگی و فوقالعاده شورای مركزی، بهطور مرتب تشكیل میگردید. كمیته مركزی و اعضای حزب در تهران و شهرستانها، برای شركت در رفراندوم قانون اساسی بهشدت فعال بودند و مقدمات گزینش كاندیداهای انتخاباتی فراهم میشد و در شورای حزب مورد بحث و بررسی قرار میگرفت؛ دیدگاهها و بیانیهها و نظریات مراجع عظام، بهطور یكسان مورد توجه شورا و شعب حزب در شهرستانها قرار داشت؛ هفتهنامه «خلق مسلمان» ارگان رسمی حزب، بهطور مرتب با محتوایی كاملاً اسلامی ـ انقلابی و وحدتطلبانه زیر نظر اینجانب منتشر میگردید و شخصیتها و عناصر برجستهای در آن مقاله مینوشتند و مردم را به شركت در برنامههای مربوط به تثبیت نظام اسلامی، از جمله تشكیل مجلس خبرگان دعوت میكردند.
گزارش بزرگداشت سالروز شهادت نواب صفوی در مشهد كه با حضور مراجع عظام مشهد مانند: آیتالله شیرازی، آیتالله قمی، آیتالله آقا میرزا جواد تهرانی و نمایندگان آیتالله میلانی و علمای دیگر، از طرف حزب در مسجد گوهرشاد تشكیل شده بود و مرحوم شیخ رضا گلسرخی و اینجانب در آن مراسم، سخنرانی کردیم، بهطور كامل در روزنامه منعكس گردید...
...كارها بهطور طبیعی پیش رفت كه ناگهان عناصر نفوذی مشكوك، در جلسات حزب دیده شدند و همگامی و همكاری بعضی از عناصر جوان حزب با آنها، موجب نگرانی شد و بهرغم تذكرها و هشدارها نه تنها این وضع ادامه یافت، بلكه دامنه وسیعتری به خود گرفت و سرانجام باز در كمال ناباوری و بدون اطلاع مسئولین اصلی حزب و هیأت مؤسس و شورای مركزی، ناگهان به نام حزب در بعضی از روزنامهها، بیانیهای منتشر گردید كه حزب خلق مسلمان در انتخابات مجلس خبرگان شركت نمیكند! و باید مجلس مؤسسان تشكیل گردد.
از سوی دیگر باز ناگهان در شماره 6 روزنامه، بدون اطلاع اینجانب كه سردبیر و مدیر مسئول موقت آن بودم... به جای عكس آیتالله كاشانی و شهید نواب صفوی، ـ به تناسب مقالات آن ـ عكسی برای بزرگداشت دكتر مصدق! چاپ شد و مطالب آماده شده شماره 7 روزنامه از صفحات بسته شده آن، در چاپخانه خارج و مقالات دیگری از عناصری جدید، در آن جای گرفت.
مثلاً یك مقاله در دفاع از روزنامه «آیندگان» و یك نامه سرگشاده از «كانون وكلا» در روزنامه درج شد و یا پاسخ آیتالله شریعتمداری به نامه یا تلگراف: فریدون آدمیت، ناصر پاكدامن، شكرالله پاكنژاد، باقر پرهام، علیاصغر حاج سیدجوادی، اسماعیل خوئی، غلامحسین ساعدی، محمدعلی سپانلو، منوچهر هزارخانی، محسن یلفانی و اعضای اتحاد برای آزادی، اتحاد چپ، اتحاد ملی زنان، جامعه سوسیالیستها، جبهه ملی دموكراتیك، جمعیت كُردهای مركز، جمعیت همبستگی ملی، كانون نویسندگان ایران، نهضت رادیكال، كمیته دفاع از زندانیان سیاسی و... باز بدون اطلاع ما، در روزنامه خلق مسلمان چاپ شد و سخنرانی آقای حسن نزیه تحت عنوان «نخواهیم گذاشت انقلاب ما را منحرف كنند» و «مصدق رهبر مبارزات ملت ایران علیه استعمار بود» و همچنین متن سخنرانی «یكی از اعضاء؟ حزب خلق مسلمان» در همان شماره درج شد كه باز گویا اجازه نخواهند داد كه فرصتطلبان جامعه را به سوی استبداد بكشانند!
انحرافات عدیدهای در رفتار و گفتار بعضی از منسوبین به حزب مشاهده میشد كه اغلب حمل بر صحت! میكردیم و نصیحت!... ولی در مسأله انتخابات خبرگان، این انحراف به اوج رسید. در حالی كه آقای دكتر احمد علیزاده، دبیركل موقت حزب كه در تبریز همراه مقدم مراغهای مشغول ماجراهای انتخابات بودند، ناگهان اعلامیهای، آن هم حتی نه به امضای نامبرده، بلكه به امضای «از طرف!» وی، در جراید منتشر گردید كه اگر انتخابات طبق درخواست حزب به تأخیر نیفتد، حزب در آن شركت نخواهد كرد.
متأسفانه این اعلامیه، باز بدون اطلاع هیأت مؤسس، آن هم «از طرف» دبیركل! منتشر گردید كه در واقع آغاز اپوزیسیون بازی عناصر نفوذی مشكوك بود. جالب بود كه چپروی كودكانه! دوستان باعث گردید كه آنها، به نام حزب خلق مسلمان، با احزاب چپ و كمونیستی و ملیگرا و سکولار، همراه و همگام شوند و در كنار احزاب و گروههای عجیب و غریب جدید الولاده زیر قرار بگیرند: جبهه ملی، حزب ایران، جبهه دموكراتیك ملی، حزب جمهوریخواه، حزب پان ایرانیست، حزب كمونیست كارگران و دهقانان ایران، جمعیت بیداری زنان، گروه چریكی اشرف دهقان، اتحاد برای آزادی، حزب آزادیخواه ایران، حزب راه آینده، حزب آزادگان، حزب ملت ایران، جمعیت زنان مبارز، جمعیت آزادی و اتحاد برای رهایی كارگر، گروه سیاسی راه نو، حزب جمهوری فدراتیو خلقهای ایران و امثال اینها از گروههای چپنمای قلابی، كه اغلب آنها هم دارای چند عضو بیشتر نبودند.
این نوع موضعگیری، دیگر ناشی از انحراف یا كجاندیشی نبود كه حمل بر صحت شود، بلكه خیانتی آشكار بر ضد انقلاب اسلامی و برخلاف اصول و مرامنامه مصوب حزب خلق مسلمان بود. به همین دلیل، به علت ضیق وقت چون فقط دو روز به انتخابات مانده بود، من مجبور شدم كه با چند نفر از اعضای هیأت مؤسس و یا عضو شورای مركزی، تلفنی تماس بگیرم و موافقت آنها را برای امضای موافق، جلب كنم و نظریه حزب را دائر بر شركت در انتخابات، برخلاف اعلامیه «از طرف!» دبیركل، اعلام كنم.
البته وزارت كشور كه در آن زمان مسئولیت آن به عهده دولت موقت و برادرمان آقای هاشم صباغیان بود، طی نامه رسمی كه تسلیم دفتر حزب گردیده بود، پیشنهاد حزب را در مورد به تأخیر افتادن سه هفتهای انتخابات رد کرده و غیرعملی خوانده بود. در نامه وزارت كشور به حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران آمده بود:
«طبق موازین قانون انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی و آییننامههای مربوطه، انتخابات در تاریخ 12 مرداد انجام خواهد شد و تغییر این تاریخ احتیاج به مجوز قانونی و تصویب شورای انقلاب دارد.»
البته عناصر نفوذی به نام «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران» طی نامهای خطاب به دولت كه رونوشت آن در مطبوعات مخالف منتشر شد، باز به دلیل «عدم امكانات لازم جهت برگزاری انتخابات آزاد و نبود فضای مناسب برای تبلیغات آزاد» تقاضا كرده بود دولت انتخابات را به مدت سه هفته به تعویق اندازد و هشدار داده بود! که اگر چنانچه دولت با تعویق انتخابات موافقت نكند، این حزب از شركت در انتخابات خودداری خواهد كرد! ولی به دنبال رد تقاضای حزب جمهوری خلق مسلمان ایران توسط وزارت كشور، ما بلافاصله نظر مثبت حزب را برای شركت در انتخابات اعلام كردیم و خبر آن در روزنامه «اطلاعات» چنین آمد:
«به دنبال نشر نامهای درباره لزوم به تعویق انداختن انتخابات به امضای دبیركل حزب، امروز اطلاعیهای از طرف مؤسسین حزب به دست ما رسید كه متن آن چنین است: اطلاعیه اخیر منتشره در جراید درباره احتمال عدم شركت حزب جمهوری خلق مسلمان در انتخابات مجلس خبرگان به امضای «از طرف دبیر كل» بدون اطلاع و تصویب هیأت مؤسسین بوده و فاقد ارزش قانونی است و ما بدین وسیله اعلام میداریم كه مانند همه مردم مسلمان و متعهد ایران و به پیروی از دستور مراجع عظام و به عنوان یك مسئولیت سرنوشتساز، روز جمعه در انتخابات مجلس خبرگان به كاندیداهای مسلمان و متعهد و مبارز رأی خواهیم داد.
از طرف هیأت مؤسسین: سید غلامرضا سعیدی، سید هادی خسروشاهی، محمد فیروزآبادی، دكتر علمیه، كریم انصارین.
تهران 10/ 5/58 »
بدین ترتیب عمق توطئه در رابطه با سلطهطلبی عناصر نفوذی مشكوك و دور زدن هیأت مؤسس و اعضای شورای مركزی و اعلام یكجانبه تحریم انتخابات! آن هم از طرف دبیركل، موجب گردید كه اینجانب پس از كسب اجازه تلفنی از چند نفر از اعضای شورا كه امكان ملاقات حضوری با آنها مقدور نبود؛ شبانه و یك روز مانده به وقت انتخابات، شخصاً همراه با مرحوم حاج کریم انصارین، به دفتر روزنامههای اطلاعات و كیهان مراجعه و نظریه موافقت حزب را برای شركت در انتخابات اعلام نمایم كه هر دو روزنامه، خبر شركت حزب در انتخابات را در صفحه اول روزنامه ـ مورخ 11/ 5/58 ـ چاپ كردند، اما توطئهگران ساكت ننشستند و طی بیانیهای ضمن تكذیب خبر شركت حزب در انتخابات، امضاكنندگان بیانیه را متهم به جعل امضا و نشر اكاذیب نمودند!
این بود كه اینجانب همراه مرحوم حاج شیخ رضا گلسرخی و مرحوم حاج كریم انصارین به قم رفتیم و موضوع انحراف حزب از مسیر اصلی را با آیتالله شریعتمداری در میان گذاشتیم و من با صراحت تمام هشدار دادم: این چندمینبار است كه ما تخلّفات آقای سید حسن شریعتمداری، فرزند حضرتعالی و رفیق وی آقای حسین منتظر حقیقی را به اطلاع جنابعالی میرسانیم و متأسفانه آنها به راست یا دروغ، مدعی هستند كه جنابعالی موافق روش آنها هستید... و این البته اشكالی ندارد، نظر جنابعالی محترم است، ولی همانطور كه من در نخستین جلسه مشورتی در حضور جنابعالی و اعضای اصلی هیأت مؤسس عرض كردم كه در صورت انحراف حزب، ما استعفا خواهیم داد، حضرتعالی فرمودید كه «مخالفت با نظام جدید و آقای خمینی حرام است...» و ما امروز میبینیم که این دوستان مرتكب این عمل حرام میشوند و ما چارهای جز استعفا و اعلام انحلال حزب نداریم.
آیتالله شریعتمداری، طبق معمول باز ما را به آرامش و صبر و بردباری و نصیحت كردن «بچهها»! دعوت كردند... ولی ما چون یقین داشتیم كه ادامه این روش، یعنی «نصیحت كردن!»، نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت، تصمیم به استعفای دستهجمعی و اعلام انحلال حزب گرفتیم و آن را با شجاعت و شهامت تمام، و بهرغم مشكلاتی كه میدانستیم برای ما ایجاد خواهد كرد و كاملاً قابل پیشبینی بود، عملی ساختیم.